آتریناآترینا، تا این لحظه: 14 سال و 9 ماه و 28 روز سن داره

دفتر خاطرات آترینا

33-شهرک سینمایی

آترینا در شهرک سینمایی یه روز صبح بهاری ما به اتفاق خاله نیکا و خاله فرشته اینا رفتیم شهرک سینمایی.   ناهار رو هم تو رستوران گراند هتل خوردیم با موزیک زنده. شهرک سینمایی     بچه ها سوار درشکه   آترینا در رستوران گراند هتل       بابایی آترینا   عمو حسین !!! چه خبره اون تو ؟؟؟؟؟             آترینا در اورشلیم     آترینا در کوفه کیف Angry Bird  هدیه و عیدی باران سلمانزاده بود به آترینا که شده کیف CD های آترینا و آتر...
3 بهمن 1391

34-عکس های هنری

عکسهای هنری بابایی این عکسا هنر بابایی آتریناست .       عکسهای هنری ٦ اردیبهشت 91   اینجا پارک قیطریست . آترینا سر به سر این پیشیه گذاشت البته کلی با هم بازی کردن ولی آخر کار پیشیه خسته شد یه کوچولو به آترینا حمله کرد .           برای ناهار هم رفتیم رستوران اسفندیار رستوران اسفندیار   یک روز بهاری منزل مامان ایران بعد از مهدکودک              این عکسا رو هم یک صبح جمعه در بهشت زهرا گرفتیم ...
3 بهمن 1391

50-صبح جمعه در پارک ملت (14/7/1391)

صبح جمعه ۱۴ مهر آترینا گلی با مامانی و بابایی رفتن پارک ملت پیاده روی   صبح جمعه در پارک ملت اصرار آترینا بود که با سطل آشغال عکس بگیره.     اون روز فاطمه و علیرضا رو هم با مامانشون تو پارک دیدیم.   بعد ازظهر همون روز هم با عمو بهرام و عمو سید و .... رفتیم منزل باران.   ...
3 بهمن 1391

51-آترینا در پارک جمشیدیه (28/7/1391)

جمعه صبح 28 مهر  آترینا گلی با بابایی و مامانیش رفتن پارک جمشیدیه .  آترینا گلی یه کوچولو سرما هم خورده بود   نمایی از پارک جمشیدیه آترینا گلی در پارک جمشیدیه   بابایی ماشینو دور پارک کرده بود . آترینا گلی سوار کالسکش شد تا بتونه سربالایی خیابونو بره.   ...
3 بهمن 1391

35-روز مادر (22/02/1391)

روز مادر امروز شنبه ٢٢ اردیبهشت روز مادره . کادوی آترینا گلی به مامان یه عطر خیلی خوشبو ئه (عطر ون کلیف).   امروز آترینا گلی به خاطر سرما خوردگی مهد کودک نرفت . البته حال مامانی هم زیاد خوب نبود و موند خونه پیش آترینا گلی .   امروز آترینا به پیشنهاد خودش صبح تا ظهر پمپرز نپوشید و خیلی هم موفقیت آمیز بود ولی بعد از ظهر خودش پشیمون شد و دوباره روز از نو روزی از نو.                          Angry Bird پنجشنبه جمعه این هفته طبق معمول خونه بابا جون اینا بودیم . دا...
3 بهمن 1391

53-تولد باران گلی(12/8/1391)

تولد 3 سالگی باران جمعه ١٢ آبان تولد ٣ سالگی باران گلی بود . آترینا با  لباس پرنسسی (سفید برفی) تو تولد باران شرکت کرد.     اینجا آترینا داره حاضر میشه بره تولد محل برگزاری تولد پارکینگ خونه ای بود که بابا حاجی و عمو حمید تازه ساختند که خیلی خوشگل تزیین شده بود.     اینم دو تا فرشته کوچولو کنار میز قاقالی لی ها   چون همش چراغارو خاموش می کردن بعضی از عکسا خیلی جالب نشد .   آقای مهندس سینا این هم چایخونه سنتی   این هم کیک تولد که تینکربل بود.   تولدت مبارک باران کوچولو ب...
2 بهمن 1391

38-سفر به شمال (11/3/1391)

سفر به شمال بالاخره بعد از یک سال تصمیم گرفتیم تعطیلات 14 و 15 خرداد رو بریم شمال خونه بابا جون . آترینا همش فکر می کرد مامان شهناز اونجاست حتی وقتی بابایی داشت در ویلا رو باز می کرد آترینا گلی می گفت الان مامان شهناز تو خونست ؟؟ الان من می بینمش ؟؟؟ اشک هممونو در آورد.     آترینا در بدو ورود   آترینا گلی و خاله نسترن     زیارت اهل قبور        بام سبز شنبه 13 خرداد رفتیم بام سبز .می خواستیم آترینا گلی رو سوار تله کابین کنیم که شلوغ بود .             شهربازی به جا...
1 بهمن 1391

66 - سفر به مالزی (6) (19/10/1391)

روز ششم سفر برنامه روز ششم سفر بازدید از باغ ژاپنی , دهکده فرانسوی , آکواریوم و مرکز خرید سوریا و پاویلیون در برج های دوقلو بود. طبق روز های قبل خانوم احمدی ساعت 9:20 دم در ورودی هتل منتظر ما بود. بازدید از باغ ژاپنی اولین جایی که برای بازدید رفتیم باغ ژاپنی بود. بعد از عبور از یک جاده پر پیچ و خم بدتر از چالوس ولی به همون زیبایی به یه مکان سرسبز رسیدیم .درابتدای این دهکده یه کلبه کوچیک قرار داشت که می تونستیم لباس های سنتی ژاپنی ها را بپوشیم و با آن عکس بندازیم که البته ما با وجود بچه ها نرسیدیم که این کارو انجام بدیم. این بستنی ها رو هم مهمون خانوم احمدی و تور بودیم. ...
1 بهمن 1391

67 - سفر به مالزی (7) (20/10/1391)

روز هفتم سفر آخرین برنامه تور گشت و گذار در مجموعه تفریحی سان وی لاگون شامل پارک آبی ، پارک وحشت ، بازی های هیجان انگیز، شهر بازی ، باغ وحش و مرکز خرید بود. ساعت 9:40 خانوم احمدی دنبالمون اومد و همگی راهی پارک آبی شدیم. روز هفتم سفر بازدید از مجموعه تفریحی سان وی لاگون آخرین برنامه تور بود.    پس از ورود به مجموعه اولین جایی که رفتیم سالن جیغ بود . مناسب سن آترینا و باران نبود ، این بود که اول مامانی و بابایی رفتن و بعد خاله مهرناز و عمو حمید.     بازم بچه ها ازینا سوار شدن آخی اینا خیلی بامزه ب...
1 بهمن 1391